سفربه خوزستان
آغاز سفرمون روز سه شنبه ١٤خرداد بود.صبح ساعت١٠ حرکت کردیم به سمت ماهشهر وتقریبانزدیک ساعت ١ رسیدیم خونه عمو رامین(عمو مامانی ودایی بابایت) مهسا وزهرا دخترعموها که دلشون برات تنگ شده بود بادیدنت کلی خوشحال شدن واز همون اول زهرا اسباب بازیهاشو داد بهت که باشون بازی کنی وشماهم ذوق میکردی که بچها کنارت هستن قرار بود عصرهمون روز حرکت کنیم به سمت آبادان اما خب ازبس زهرا ومهسا ومامان وباباش اصرار کردن شب شام هم اونجا موندیم از طرفی هم خاله ها ودایی ها زنگ میزدن که کی میاید پس؟ماهم گفتیم آخرشب حرکت میکنیم ونزدیک غروب هم شمابابچها وبابایی و عمو به پارک محلشون رفتید وحسابی برا خودتون بازی کرده بودید &n...