محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

من و بسری در یک روز رمانتیک

1392/8/29 21:00
897 بازدید
اشتراک گذاری

پسرگلم امروزخیلی خیلی خوشحال بودم چون درکنارت توی روز بارونی حسابی بهمون خوش گذشت.

اول اینکه ازصبح مرتب بارون نم نم وگاهی شدیدمیباریدوشمازودتراز من بیدارشدی و باصدای نارت میگفتی مامان جوون؟تااین جمله روشنیدم خواب ازچشمم پریداخه تا الان فقط ب مامان فرح میگفتی مامان جون امااینبار منوباحس مهربونیت بیدارکردی نمیدونی چقدانرژی گرفتم و1صبحونه ی مفصل باهم خوردیم بعدش رفتیم تواتاقت وحسابی سرسره بازی کردی منم ی ناهارخوشمزه که دوس داری پختم..پلورشته بامیگو.

صبح رعدوبرق ک میزد اولش خوشت نمیومدوفوری هرجابودی خودتوبه من میرسوندی منم میگفتم چیزی نیس مامان رعدوبرق بارونه.یکم ترست کمترشداما2باره تاصداش بلندمیشد میومدی طرفم ومیگفتی برق بایونه،بردمت کنارپنجره و ناهار رو آوردم همونجادر وباز کردم تابامنظره ی بارون ناهاربخوری . گفتم محمودبشین تا بگم چرا ب قول خودت برق بارون میزنه. محمودتو که ابرو میشناسی؟آله. خب ما تو آسمون 2تا ابرداریم یکی ازاین ابرها وقتی داره رد میشه میخوده به اون یکی، اونم هی بش میگه برو اونور برو اونور امانمیره و وقتیم بهم میخورن میگن دوووم

خلاصه من برات تعریف میکردم وازبارون ودرختها میگفتم ودر کنارش بت غذا میدادم و شماهم با ذوق گوش میکردی ومیخوردی.چقدلذت میبردم ازخوردنت.اخه چندروزه پروژه ی سخته ترک شیروشروع کردم وهمش خداخدامیکنم موفق بشم واینکه امروز ازصب تا عصرشیرنخوردی برا همین خوراکت بهترشده و من خوشحالم وامیدوارم ادامه پیداکنه

 تاعصرکلی ازبارون لذت بردیم عصرم ک بابا اومدباذوق براش جریان بقها روتعریف میکردی وبا ژست میگفتی؟:ابرها بهم میخورن میگن:دوووم دوم بلو اونور

وای ک چقدبامزه میگفتی من وبابا غش کردیم ازخنده...قصددارم این صحنه روبعد ازت فیلم بگیرم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

شادی
29 آبان 92 15:26
سلام عزیزم خوبی؟‌ ببخشید که دیر به دیر بهت سر میزنم آخه خونه داری و شوهر داری حسابی سرگرمم کرده ... خوبی؟‌ چه خبر؟؟؟؟ محمود جون خوبه؟ سلام عزیزم خوبی؟ممنون ماخوبیم نه خواهش میکنم میدونم عزیزم امیدوارم همیشه سرگرم خوشی ها باشی
مامان عرفان
30 آبان 92 9:59
فكر كنم برا يه مادر غذا خوردن بچه اش يكي از بهترين و شيرين ترين صحنه هاي دنياست . آره بخدا مخصوصا پسملی که اصلا غذاخور نیست
مرمر(مامی کسرا)
4 آذر 92 17:30
مامان مهربون سلام ..خوبی عزیزم؟؟؟میدونی چیکار کنی که قسمتی که پاسخ میدی جدا بشه از نظرای دوستات؟؟هروقت میخوای جواب بدی کنار شکلک ها نوشته برای پاسخ اینجا کلیک کنید..روش کلیک کن و بعدش پاسخ بده گلم...شاید خودتم بدونی خواستم راهنماییت کنم عزیزم...اگه خواستی میتونی نظرمو پاک کنی ..محمود جونمو ببوس...
خا له مریم
17 بهمن 92 10:59
سلام خاله جون دهه ی فجر مبارک