گردش یک روز شیرین
سلام به یکی یدونه ی خودم،به تمام زندگیم،به تمام دلخوشیم محمودجونم
سلام به روی ماهت عزیزدلم سلام به هوای خوب که با اومدنش به ما فرصت تفریح وشادی روی لبهای گل پسرمو داد
پسرقشنگم جمعه ای گذشه هواخیلی خوب وبهاری بود براهمینم ما دسته جمعی بامامان جونینازدیم به دل طبیعت
تاجایی که چشم میدید زمین سبز و زیبا بودخدایا شکرت بابت این همه ی زیبایی ونعمت فراوانت
وقتی رسیدیم اولش شماهمش میگفتی بریم پارک ما بعد کم کم ازسبزها چمنها خوشت اومد ودست بابا جونتو گرفتی ورفتی....
قربونت برم من که خندت مایه ی آرامشم
عزیزدلم ببین چه ذوق کردی رفتی تو سبزها وبا مامان جون بازی میکردی ومیگفتی من برم تو سبزها قایم بشم شما پیدام کنید
الاهی من فدای توبشم یدونه چراغ خونم
من هلاک این ژستاتم قندعسلم
عاشق این عکستم نازنینم گفتی منم برم روی درخت عسک بگیرم.
خوشم میاد مثه مامانت عاشق عکسی
چقدخوشحالم که بت خوش گذشت جیگرم بیشترین خوشحالیت وقتی بود که دسته ی گوسفندا رو باچوپونش دیدی وکلی ذوق کردی و با بابایی ١ ساعتی رفتی پیششون ولی بابا یادش رفته بود ازت عکس بگیره .اشکال نداره همین که به قول خودت بع بع هایی رودیدی خیلی خوبه بعدم اومدی با کلی ذوق براما تعریف کردی و شعرمیخوندی...
بع بعی میگه بع بع
دمبه داری؟؟نه نه
پس چلا میگی بع بع؟؟
وقتی برگشتیم خونه از خستگی زود خوابت برد.