خاطرات بجامانده از28 ماهگی
سلام قندعسلم،سلام عزیزدلم
تاخیر منوببخش مادری .این دوران خیلی برام شیرینه چون با این شیرزبونیهات دلمو میبری امامن مامان بدیم که زودزود نمیام برات بنویسم بعدم خیلی ازحرفاوکارای قشنگتو یادم میره
اما قول میدم بعد عیدجبران کنم
خب حالا بریم سراغ خاطرات وعکسای قشنگت.....
خیلی وقته که فهمیدم به نقاشی علاقه ی زیادی داریاکثرشکلهای هندسی رومیشناسی مثل دایره،مربع،مستطیل،مثلث
مامان جون برات 2تا ماژیک خریده بود و شماهم باذوق میگفتی میخوام داداشی بکشم
اول چشماشو میکشی بعدبینی ودهن ومو و2تا گوش
گاهیم با موبایل نقاشی میکشی
عدد 1 و 10 روهم بلدی بنویسی
اول مینویسی 1 بعدم0 و خودت میگی10
ازجمله خوردنی مورد علاقت فست فود،برعکس من که دوست ندارم فست فودی بشی.خیلیم درست نمیکنم امانمیدونم شماچطوری اینقد دوست داری مثه پیتزاواسنک وسوسیس......انگاری ذاتیه
گاهی براتنوع برات درست میکنم
مصادف با کامل شدن 28 ماهگیت که خونه خودمون بودیم رفتیم شهربازی لیان واونجا کلی بهت خوش گذشت
عاشق این اسب سواری ها هستی
تقریبا2 هفته میشد که من برای دندونام هرروز میرفتم دندون پزشکی؛شما وبابایی هم گاهی میومدیدماشالا قربونت برم اینقده زود باهمه دوست میشی که نگو،اونجاهم با آقای دکتر وخانمش زودی دوست شدی طوریکه گاهی مینشستی جای دکتر ومیگفتی مامانی بشین من آقا دوووترم بخواب تا دندوناتو درست کنم،تو این سن هم اوج کنجکاویته وهر چیز جدیدی که میبینی میگی مامان یا بابا این چیه؟؟
هر چیز که روی میز دکتربود وهمینطور وسایلاشو که میدیدی مرتب میگفتی این چیه ؟خانم دکتر م خیلی خوشش اومده بود ازت وهمش میگفت چه نازی.قربونت برم که هرجا میریم رو سفیدم میکنیهمون اولین روزم دکتربهت 1مسواک خوب آلمانی هدیه داد دستشون درد نکنه،چون پسمل گلم هرشب مسواک میزنه آفرین جیگرمامان
یه عکس جالبم با1قوری (سماور)بزرگ توی شهرمامان جون داری
هروقت ازاون فلکه رد میشدیم میگفتی قولی بریم قولی عسک بگیلم، فدات بشم که چقدذوق میکردی و میومدی براهمه تعریف میکردی چی دیدی
کارها وحرفای شیرین در این دوران:
1شب ماما ن جون ازت پرسید محمود مامانو بیشتر دوس داری یا بابا؟
گفتی:مامان وبابا
منو بابایی ماتمون بردآخه تا حالا نه ازت پرسیده بودیم ونه اینکه بت گفته باشیم.همش حرفای خودت بودعسلم
قهرکردنم یه مدت بود یاد گرفته بودی تا ناراحت میشدی حتی اگه خودت کار اشتباهی میکردی میگفتی بات قهرررمبرعکس بود بجای اینکه من قهر کنم شماقهرمیکردی ههه
ببخشیدم بلدی.سلام وخوش آمدی هم بلدی عزیزمن.چراغ راهنما رو هم کامل بلدی وقتی قرمز میشه میگی بایست هروقتم سبز میشه میگی بابابرو
چندوقت پیش تو ماشین بودیم که بابا حواسش نبود وبا سرعت از روی مانع رد شد که یدفعه شما گفتی بابا یواش برو تصافس میکنیمااا؛من وبابا رو بگو میخواسیم قورتت بدیم نمیدونم این حرفا رو ازکجا یادمیگری.کمربند ایمنی هم همیشه یادآوریمون میکنی،آقا پلیسم خیلی دوس داری فدای پسر قانونمدنم بشم
بابا برات 1 ماشین آتش نشانی خریده بودکه خیلی دوسش داری و اگه توی خیابونم میدی با ذوق نشونمون میدادی 1 روزم 3 تایی رفتیم آتش نشانی و ازنزدیک ماشیناشو دیدی
خیلی حرفای شیرینی میزنی که من فراموش کردم اما اگه یادم اومد حتما حتما میام تکمیلش میکنم.کلا حرف زدنت خیلی روون و عالی شده جیگرمامان