نوروز94 مبارک
عزیزدل مادر نفسم بهار من،عیدانه ی من عیدت مبارک
تمام دلخوشی ودعای من اینست که همیشه شادوسلامت باشی
دلبندکم سال94 ؛چهارمین عیدزیبای شماست.دلم برای نوشتن تنگ شده وخوشحالم ک اولین پست بعداز6ماه تنبلی من با بهارآغازمیشه وبت قول میدم که خاطرات ننوشته را کم کم برایت ب قلم بکشم هرچندتاریخش به روز نیست ولی بازم یادگاریست از روزای کودکیت
خب ازچندروز قبل از4شنبه سوری شروع میکنم که دایی مهرداد وخاله فاطمه از آبادان اومدن پیشمون وشب 4شنبه سوری کنارمون بودن وکلی بهمون خوش گذشت اول که عصرش رفتیم بازار ودایی چندتا ترقه خریدوباهم رفتیم کنار دریا وسوزوندیمشون ولی چون یکم صداشون بلندبود شماخوشت نیمد ونذاشتی که زیادبمونیم وبهونه ی خونه روکردی ولی بعدتوحیاط نشسیم وآتیش روشن کردیم وسیب زمینی آتیشی وتنقالاتم خوردیم
چندروزی بعددایی مهرداد رفتش وفقط خاله فاطمه پیشمون موند,چندروز قبل ازسال تحویل رفتیم و وسایل سفره رو خریدیم وساعت 22شب29اسفد سفره روچیدیم وامسال برخلاف سال گذشته که سفره رو کج وکوله میکردی چون میخواسی همجی رو بررسی کنی....به من وخاله فاطمه درچیدن کمک میکردی ومن تودلم حسابی ذوق میکردم که بزرگتر آقاترشدی نفسم همون شبم برامون باآهنگ خوشکل رقصیدی وازت فیلم کرفتیم.چندشب قبل ازعیدم با پدررفتین ماهی قرمز وعروسک عمونوروز وخریدین کلی خوشحال بودی ازخریدن ماهی؛
عسلکم ساعت تحویل سال2شب بودوشما خواب بودی فقط من وبابا وخاله بیداربودیم
اینم هفت سین سنتی 94 ما
راسی امسال سال بزبودوقراربودشمابا بره ناقلات عکس بگیری که یادمون رفت
قربونش برم گل سرسبدمن
گفتم محمود ژست بگیرکه اخم کردی بجاش قربون اخمت که بت میاد
واما نوبت میرسه به عیدی.....
عیدی من وبابایی
عیدی مامان جون به شما 200تومن پول نقدبود
عیدی آقاجونم 100
عیدی خاله مریمم 1هواپیما و 1تفنگ قشنگ
عیدی بقیه ی فامیلم نقدی بود
دست همگیشون درد نکنه
من وبابایی عاشقتیمبهترینها رو برات آرزومندیم قندعسلم
میبووووسمت