دیدار نی نی وبلاگی در خانه بازی بادبادک
سلام به پسرقشنگم؛قند عسلم،عزیز دل مامان دیروز ٢٦ خرداد با مامانی برای اولین بار رفتی خانه بازی بادبادک اما با کی رفتیم وچطور گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست عزیزم مامان آناهیتا همیشه دختر نازشو میبرد اونجا ومن همیشه تو وبش میدیدم که کلی بهش خوش میگذره و مربی هم آموزشهایی تربیتی هم بهشون میده-منم خیلی دوست داشتم شماهم بری ودر کنار بچها خوش بگذرونی برا همین با دوست گلم همونروز قرارگذاشتم که ماهم میایم
ساعت کار مربی ٦ونیم بود واز بدشانسی همون ساعت خواب بودی ومن گرچه دلم نمیومد از خواب شیرین بیدارت کنم اما خب چون میدونستم عاشق ددر رفتنی بیدارت کردم وحاضرشدی ساعت ٧ رسیدیم اونجا
همون اول که وارد شدیم بنای ناسازگاری رو شروع کردی چون صدای موزیک ترانه کودکان بلند بود و شما اصلا از صدای بلند خوشت نمیاد
وقتیم رفتیم به اتاق نی نی ها مامانا با بچها ومربی در حال بازی بودن و از بس شلوغ بود تعجب کردی همون جا بود که دیدم ١ خاله اومد به استقبالمون و از مهربونیش حدس زدم مامان اناهیتا باشه از دیدنش خیلی خوشحال شدم ؛یکم تو اتاق موندیم وبازی بچها رو تماشا کردیم اما شما اصلا میل نداشتی وهمش بهم چسبیده بودی یکم غریبی میکردی عزیزم البته طبیعی بود چون بد خواب شده بودی وبار اولتم بود
بچها رفتن تو حیاط و بامربی شروع کردن به ماست بازی کلی هم ذوق میکردن بعدشم رفتن آب بازی . آناهیتا رودیدم داشت لباسشو عوض میکرد که بره بازی همونطور که قبلا عکسشو دیده بودم خیلی ناز وجیگل بود قربونش
اون خانم کوشولو لباس آبیه آناهیتا جونم که داره میره آب بازی کنه
اینم یه دخمل دیگه که داره ماستهارو میخوره
ای جوونم آناهیتا چقد ذوق میکردم از خوشحالیش
اینم گل پسر که من یه انگشتمو ماستی کردم وزدم به لبش
محمودم که از بازی بچها لذت میبرد وخودش از دور ذوق میکرد
محمود با خالش زودی دوست شد وباش یکم آب بازی کرد بعدشم که خاله اینا رفتن من وشما رفتیم تو اتاق لوگو وباهم بازی کردیم
ای شیطون آخراش خوشت اومده بود وکم کم بازی رو شروع کردی
کلا در کنار آناهیتا ومامانش وبچها خوش گذشت تصمیم دارم بیشتر ببرمت که زود زود عادت کنی گل پسرم
اینم چندتا عکس موقع رغتن به خانه بازی
قربون خودتو تیپت جیگرگوشه
برای دیدن بقیه ی عکسها به این آدرس برو