محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

دیدار نی نی وبلاگی در خانه بازی بادبادک

1392/3/27 18:48
1,227 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  به پسرقشنگم؛قند عسلم،عزیز دل مامان دیروز ٢٦ خرداد با مامانی برای اولین بار رفتی خانه بازی بادبادکanimated gifs of kites    اما با کی رفتیم وچطور گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست عزیزم مامان آناهیتا همیشه دختر نازشو میبرد اونجا ومن همیشه تو وبش میدیدم که کلی بهش خوش میگذره و مربی هم آموزشهایی تربیتی هم بهشون میده-منم خیلی دوست داشتم شماهم بری ودر کنار بچها خوش بگذرونی برا همین با دوست گلم همونروز قرارگذاشتم که ماهم میایم

ساعت کار مربی ٦ونیم بود واز بدشانسی همون ساعت خواب بودی ومن گرچه دلم نمیومد از خواب شیرین بیدارت کنم اما خب چون میدونستم عاشق ددر رفتنی بیدارت کردم وحاضرشدی ساعت ٧ رسیدیم اونجا

همون اول که وارد شدیم بنای  ناسازگاری رو شروع کردی چون صدای موزیک ترانه کودکان بلند بود و شما اصلا از صدای بلند خوشت نمیاد

وقتیم رفتیم به اتاق نی نی ها مامانا با بچها ومربی در حال بازی بودن و از بس شلوغ بود تعجب کردی همون جا بود که دیدم ١ خاله اومد به استقبالمون و از مهربونیش حدس زدم مامان اناهیتا باشه از دیدنش خیلی خوشحال شدم ؛یکم تو اتاق موندیم وبازی بچها رو تماشا کردیم اما شما اصلا میل نداشتی وهمش بهم چسبیده بودی یکم غریبی میکردی عزیزم البته طبیعی بود چون بد خواب شده بودی وبار اولتم بود

بچها رفتن تو حیاط و بامربی شروع کردن به ماست بازی کلی هم ذوق میکردن بعدشم رفتن آب بازی . آناهیتا رودیدم داشت لباسشو عوض میکرد که بره بازی همونطور که قبلا عکسشو دیده بودم خیلی ناز وجیگل بود قربونش

اون خانم کوشولو لباس آبیه آناهیتا جونم که داره میره آب بازی کنه

اینم یه دخمل دیگه که داره ماستهارو میخوره

ای جوونم آناهیتا چقد ذوق میکردم از خوشحالیش

اینم گل پسر که من یه انگشتمو ماستی کردم وزدم به لبش

 محمودم که از بازی بچها لذت میبرد وخودش از دور ذوق میکرد

محمود با خالش زودی دوست شد وباش یکم آب بازی کرد بعدشم که خاله اینا رفتن من وشما رفتیم تو اتاق لوگو وباهم بازی کردیم

ای شیطون آخراش خوشت اومده بود وکم کم بازی رو شروع کردی

کلا در کنار آناهیتا ومامانش وبچها خوش گذشت تصمیم دارم بیشتر ببرمت که زود زود عادت کنی گل پسرم

اینم چندتا عکس موقع رغتن به خانه بازی

قربون خودتو تیپت جیگرگوشه

برای دیدن بقیه ی عکسها به این آدرس برو

http://anahita1389.niniweblog.com/post51.php

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

فرشته
27 خرداد 92 19:38
عکسا خ قشنگن


چشمات قشنگ میبینن عزیزم
مهسا مامی لیانا
27 خرداد 92 21:40
چه کار قشنگی کردین
معلومه خیلیی به این فسقلی ها خوش گذشته..همیشه به شادی عزیز دلم



ممنون گلم
بووس برا لیانا ومامیش
شادی
27 خرداد 92 23:44
خوشبحالتون که شادین، ایشالله همیشه شاد و خندون باشین ... رمز اون پست رو میدی یا خصوصیه؟؟؟


ایشالا شماهم بزودی شاد بشی
میام وبت میگم
آتيلا جون و مامان شيما
28 خرداد 92 0:07
سلام ماماني مهربون و محمود كوچولو...
دلمون واشد...
چقدر رنگي پنگي
چقدر خوشگل...
ي دنياي وارونه ...
در ضمن ما عاشق تيپ اين آقاييم
و كشته مرده ي عينك خفن ...
هميشه تو گردش،شادي ...


سلام شیماجونم خوبی؟؟؟
ماکه بیشتر دلمون از امودنت باز شد
ممنونم عزیزم
راسی خاله ما زود زود دلمون بلات تنگ میشه
بوووس برا آتیلاجونم ومامیش


مامان آناهیتا
28 خرداد 92 9:08
سلام عزیزم خیلی خوشحال شدم دیدمتون ، امیدوارم همیشه شاد خوشحال باشید
راستی عزیزم خصوصی داری لینک عکس هاتو فرستادم


شلام ممنونم عزیزم منم همینطور
مرسی گلم
نسیم-مامان آرتین
28 خرداد 92 11:06
ای جونم با اینکه جینگیل خاله خواب آلود بوده اما آخراش معلومه حسابی بهش خوش گذشته

آره خداروشکر
مامان فاطمه
28 خرداد 92 15:15
سلام قرارمون روز چهارشنبه 5 تیر پارک بانوان خیابون امام رضا (ع) ساعت 7 به بعد .
میزبان مامان فاطمه برای اولین دیدار.
اگه موافقی برام کامنت بذار.


موافقم امابدشانسی نیستم این هفته
کاش تاریخش عوض میشد
مامان سونیا
28 خرداد 92 17:52
کار خیلی خوبی کردی مامانی این واسه روحیه و خلاق شدنش و اجتماعی شدنش عالیه معلومه که بهتون خوش گذشته همیشه شاد باشد و دوستیهاتون پایدار عکساهم خیلی خوشگل شده ببوس محمود جونم رو


مرسی دوست گلم
خودمم همش در همین فکرم
ازدعای قشنگت ممنونم
مامان فاطمه
29 خرداد 92 14:01
سلام ستایش جون
راستش بخوای مثل اینکه بقیه هم برای اومدن مشکل پیدا کردن و نمی تونن توی این روز بیان .
پس فعلا" قرار مون تا اطلاع ثانوی کنسل می شه .


سلام خانمی
اکی عزیزم ب نظرمن آخرهفته نباشه بهتره
ممنون
مرمر(مامی کسرا)
29 خرداد 92 14:37
سلام عزیزم...محمود جون خوبه؟؟؟؟چه کار خوبی کردی محمود جونو بردی ..از این به بعد بیشتر ببرش..کاش ما هم میتونستیم بیایم...


سلام عزیزم ممنون ماخوبیم
گل پسری خوبه؟شیطونی میکنه یانه؟؟
آره حتما خب عزیزم شماهم بیا دور نیست زیاد که
خوشحال میشیم
شادی
30 خرداد 92 0:17
سلام ممنون بد نیستم، نه پدربزرگم روز به روز داره بدتر میشه... چرا اون پست رو پاک کردی؟ حداقل میزاشتی ببینمت بعدش پاکش کنی
bardia
30 خرداد 92 12:47
سلام مامان محمود چه عجب یه همشهری پیدا کردیم انشاا... یک برنامه بذارم و بردیا رو بیارم خانه کودک به نظر برای بچه ها باید جای خوبی باشه
زهرامامانه ایلیا جون
11 تیر 92 3:02
سلام عزیزم خوبی
گلم بهم نگفتی اینجا کجاست میشه بهم ادرس بدی


سلام گلم چشم میام وبت خانمی