یک جمعه ی خوب
سلام به روی ماه گل پسرم پریروز جمعه 20 اردیبهشت92 یه روز خوب بود برات عزیزم
از صبح که بیدار شدی 3نفری صبحانه خوردیمو بعدش نشستی پای تی وی وبرنامه ی عمو قناد ونگاه کردی و کلی هم با بابا بازی کردی.چندروز پیش میخواسم ببرمت حمام اما از اونجایی که شما از حمام خوشت نمیاد (مخصوصاوقتی میخوام سرتو بشورم)فکری به ذهنم رسید که استخرتو در بیارم و آبش کنیم وبازی کنی تا شاید از حمام خوشت بیاد خلاصه به کمک بابایی بادش کردیم اولش تعجب کردی ویه کوچولو ترسیدی اما بعدش نی نی خواباآلوتو برداشتی و رفتی نشستی داخلش.رفتیم تو حیاط و آبش کردیم خیلی ذوق کردی وکلی آب بازی کردی وای که جقدبت خوش میگذشت قربونت برم من،منم از این فرصت استفاده کردم و یکم لیف وشامپوت زدم اماشما باهوشتربودی و همش فرار میکردی ومیدونسی چه خبره تقریبا یه 1ساعت بازی کردی اما وقتی که میخواسم بیارمت تو خونه مگه میومدی وااای آخرش بزور متوسل شدم حتی عصر که از خواب بیدار شدی بازم میگفتی آب واشاره میکردی به استخرت باباییم برای آروم کردنت بردت تو حیاط وتاب بازی کردید یه نکته هم بگم که با این پشتکارم بازم تنفرت از حمام کم نشد
مادر ایشالا همیشه خنده رو لبات بشینه اینم عکساش
لذت میبرم از لذت بردنت
نفسام به نفست بنده