قند عسلم عیدددددددت مبارک

بنام خالق زیبایی ها

سلامی دوباره،سلامی چو بوی خوش عید،سلام به مردخودم،سلام به همه ی نی نی های ناز عیدتون مبارک.پسرم عیدشماهم مبارک

امسال عیدماخونه ی باباجون بودیم،لحظه ی تحویل سال تقریبا ساعت 9 صبح بود.شب قبلش باکمک خاله ها ودایینا سفره هفت سین رو چیدیم که برای تحظه ی تحویل آماده باشه، توی سفره:قرآن وآیینه،سبزه،سمنو،سماق،سیر،سکه،سیب،سرکه گذاشتیم تا هفت سین کامل بشه،صبح تقریبا ساعت 8 بیدار شدیمو با عجله خودمونو آماده کردیم و همگی سر سفره نشستیم.بالاخره تلوزیون سال نو رو اعلام کردوهمگی باخنده وشادی ودعا وخوردن شیرینی عید رو به همه تبریک گفتیم.همه ازحضورشمالذت میبردن اونموقع هفت ماهت بودراستی از مامان وبابا وباباجونم عیدی گرفتی.شماهم به خاله هاودایی ها عیدی دادی

روز پنجم عید دایی علی با بچه هاش از تهران اومدن پیشمون اونروزا همش میرفتیم گردش خیلی خوش میگذشت هوام عالی بود.دایی علی عاشقت شده بود همش بغلت میکرد اصلا اونجا بغل کردنت نوبتی بود وخیلی کم بغلم بودی.دایی عکستو میگرفت ومیگفت میخوام برم به همه نشون بدم وبگم این آقامحمودخوشکل ماست.5 روزبعد دایینا رفتنوازاینکه ازشمادور میشدن ناراحت بودن اما از ما قول گرفتن که تابستون حتما بریم پیششون.

ماتا دهم عید اونجا بودیما مابعد رفتیم پیش مامان جون فرح و13بدربادایی رامین وبچه هاش رفتیم پیک نیک خیلی خوب بودفردا هم اومدیم خونه ی خودمون،راستی قبل از مسافرتمون خونه خودمون یه سفره کوچیکه هفت سین چیدیم وبرای شماهم یه ماهی ناز گرفتیم که چندتا عکسم باش گرفتی

اینم ازعیدسال 1391 امیدوارم سال خوب وخوشی برای همه باشه، فرشته ی من با دستای کوچیکت برای ظهور آقامونم دعاکن    

منم جزئی از سفره هفت سینم

اینم سفره ی٧ سین سربندر که ما توراه باش عکس گرفتیم