محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

خونه ی خاله فرشته

1391/9/17 18:51
503 بازدید
اشتراک گذاری

سلام صبح بخیر زندگی،صبح بخیر قشنگم،صبح بخیر عشق مامان وبابا

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

صبح جمعه،یکروز آفتابی وقشنک یعنی١٧/٩/٩١ محمود کوچولو از خواب ناز بیدار شداومد توبغل مامان که بگه گرسنمه منم صبحانه رو آماده کردم و٣نفری نوش جان کردیم .امروز پسمل مامان صبحانشو کامل خورد فک کنم اونم مثه من وقتی ٣نفری کنارهم غذا میخوریم بیشتر بش مزه میده نوش جانت

طرفای ساعت ١٢ بود که خاله فرشته(دوست مامانی)بم پیام داد که چرا نرفتیم خونشون؟من به بابای گفتم که اگه بتونیم امشب بریم اونم قبول کرد.خاله اصرار کرد واسه شام بریم اما من بش گفتم براشب نشینی میام وساعت ١٠شب رفتیم.وقتی خاله رو دیددم اصلا باورم نمیشد آخه چند سالی بود همدیگه روندیده بودیم واسه همین از دیدن هم خیلی خوشحال شدیم مهمتر از همه اینکه ما محمدطاها نی نی خاله رو هم ملاقات کردیم چه پسمل ناز وبانمکی بود مث آقا محمود.این جیگر طلا بعدا میخواد بشه همبازیه گل پسرما.وقتی محمد طاها رو بغل کردم شما هم میخواسی بغلش کنی وببوسیش فک میکردی عروسکه بعد فهمیدی اونم مثه خودت کوچیکه وخیلی آروم کنارش نشستی قربون عسلکم برم که باهوشه.شب خوب و خوشی بود حدودا ١ساعت اونجا بودیم بعد برگشتیم اصلا دلمون نمیخواست از هم جدا بشیم برا همین از خاله قول گرفتم که زودی بیاد پیش ما.راستی ٢روز دیگه هستی ما میره تو ١٦ ماهگی

خیییییییییییییییییلی میخواااااااااااااااامت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)