این روزهاکه میگذره
سلام گلم،عزیزدلم سلام به روی ماهت
امیدوارم روزی که این نوشته ها رو میخونی سلامت وشادباشی به لطف حق.دراین ساعت شما در خواب ناز بسر میبری که مامان آپ شده چون اگه بیدار بودی این اجازه رو نمیدادی وتامن میام پای سیستم بشینم قربونش برم میدوی ومیای دکمه ی پاور رو میزنی وسیستم قطع میشه و اونوقته که جیغ مامان در میادو شما هم پا به فرار اما منم که دست بردار نیستمو دور از چشمت میرم لب تاب و آن میکنم امااااااااا بازم وروجک ما میاد منو پیدا میکنه وخودشو کامل میندازه روی لب تاب که نمیخوام مامان بنویسه باید من بنویسم دیگه مامان ناچاره آف بشه و به شما برسه
این روزهایاد گرفتی که اعضای بدنتو نشون بدی:دست،پا،چشم،دندون،تا میگم بیب بیب دست میذاری روبینیت
پاتوبلندی میکنی ودوست داری بپری.
.دیگه اینکه هر وقت خوابت میاد باناز چشماتو بازو بسته میکنی ویه نیم نگاه به ما.من وبابایی هم ذوق مرگ میشیم
تازگی بوس های شیرینم یاد گرفتی و هروقت میگیم بوس میپری تو بغلمون و١ماچ آبدار ازمون میگیری یا برامون از دور میفرستی. منوبابایی عاشقتیم شیرینیم.
به چاقو علاقه ی زیادی داری تا میوه میارم بجای اینکه چیزی بخوری سریع میای چاقو رو برداری منم حواستو یطور پرت میکنم وچاقو رو قایم اما پسرمن تیز هوش ترازاین حرفاست و فوری میاد پشت سرم دنبالش. وقتی میبینی خبری ازش نیست قیافت علامت سوال میشه بعددستاتو میاری جلونشون میدی که نیست.این حرکت رو بابایی یادت داده میگی نیییییست
وقتی میری سراغ بخاری من میگم جیزه ونچ نچ میکنم توهم بامن تکرار میکنی
نچ نچ نچ
اما درکنارش کارتو ادامه میدی ومیخندی
صدای موتورو وماشینم که مدتهاست بلدی هان هان،فرمونم با دستت نشون میدی
صدای هواپیما و هلی کوپتر میگی شوووووو
گاهیم کارای خطرناک میکنی ودکمه ی قرمز سه راهی برق و میزنی واز اینکه تلوزیون خاموش وروشن میشه ذوق میکنی منم که نمیتونم اخم کنم چون لجبازتر میشی آخرش مجبور یجور حواستو پرت میکنم
قربون پسر مومنم برم که تا بابا جانماز وپهن میکنه سریع میری کنارش می ایستی وزیرلب با بابا زمزمه میکنی یعنی داری نماز میخونی بعدم که میری سجده.
وای که چقد خودتو کارات نازین.خدایا ممنون که یه هدیه ی ناز به ما دادی تا زندگیمون شیرینتر بشه واز بودن درکنارش وشیزین کاریاش لذت ببریم.خدایا شکرت که پسرم بسلامتی١٧ ماه شد