محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

چندشب پیش....

1392/2/31 19:17
368 بازدید
اشتراک گذاری

چندشب پیش یه عمویی اومده بود خونمون که مشکل آب تصفیه مونو حل کنه شماهم پیش بابایی نظارتگر کاراش بودی عموبت گفت شیرتو میدی به من که شماهم با حالت اعتراض گفتی نههه. منم که طبق معمول تواطاق سرگرمهComputer بودم دیری نگذشت که آقای پدر آوردت پیش من که نذارم بری اونجاچون نمیذاشتی عموبه کارش برسه شماهم  جیغ وتلالشت برای رفتن کم نمیشد منم مجبور شدم درو قفل وحواست وپرت کنم آروم که شدی باهم بازی کردیم میگفتم محمود بخواب سرتو میذاشتی رو تخت و میگفتی خخخخخخخررررررر وپپپپپپف یعنی خوابیدی یامیگفتم بیا کتاب بخونیم که کتاب سختت رو گذاشتم جلوت و شماجوری دراز کشیدی وسرتو کردی تو کتاب که انگار داری براکنکور میخونی(ایشالا) منم که ضعف میکنم برا این اداهات عسلم خلاصه اسم وسایلو میاوردم ویکی یکی باانگشتت بم نشونشون میدادی 

اینجاداشتیم بااستوانه بازی میکردیم قربون ژستات

- بعدم که لباساتو عوض کردم که بری باعمو خداحافظی کنی جدیدا وقتی میخوام ایستاده شلوارتو پات کنم دستهای گرمتو میذاری روی شونم که تکیه گاهت باشه نمیدونی چقددستات بم دلگرمی میده عزیزم

وقتی عمو خواس بره بش گفتی شییر نههه بابایی که منظورتو نفهمیداماعمو بش گفت پسرت یادش به حرفم اومده که ازش شیر خواسم چقدتوباهوشی گلکم

همون شب کلی بازی کردی وهمش میرفتی روی صندلی اپن مینشستی وبه وسایلی که روی اپن گذاشتن دست میزدی اینم کشف جدیدته عشقم.که ما هم بایدهمش حواسمون بت باشه که نیفتی اماچنددقیقه که منوبابایی سرگرم حرف زدن بودیم یدفعه دیدیم با سینی لیوانهاکه روی اپن بود افتادی پایین من که فقط گفتم یا علی وپریدیم سمتت همه ی ترسم این بود که شیشه لیوانهاتوصورتت نشکنه که واقعا خدارحم کرد عزیزم لیوانها چندقدمی صورت ماهت شکستن وای که من چشمم به سروصورتت بود خدایا شکرت که خودت همش مواظب این فرشتها هستی مامان بزرگم همیشه میگه بچهاتواین سن ٩تا مادر میخوان که مواظبشون باشه واقعا راسته,دروز چندباربرات اتفاقهای خطرناک پیش میاد که فقط خدابخیرشون میکنه نفسم باید بیشترازاین مراقبت باشم

منوببخش اگه مادر حواس پرتیم

پ.نوشت:همون شب تقریبا١ ساعت دنبال گوشی میگشتم نمیدونست کجاگذاشتم آخرکار توی کشاب کتابخونه پیداش کردم چه مامان حواس جمعیم من

پ.نوشت:محمودتااین لحظه ١ سال و٨ ماه و ١٠ روز و١٠ ساعت و٢٨ دقیقه و٢٥ ثانیه سن دارد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

فرشته
31 اردیبهشت 92 19:28
خیلی نازی


شمانازتررررررری
شادی
1 خرداد 92 0:04
دل منم خیلی واست تنگ شده، خودمم احساس میکنم قبلی خوشگلتر بود ولی چون تکراری شده بود عوضش کردم.



ملسی گلم،آره براتنوع خوبه
مرمر(مامی کسرا)
1 خرداد 92 1:27
مامانی حواست باشه به گل پسرمونااااااااااااا...عزیزم چیزیت نشد که؟؟؟


یکم سرش درد گرفت اماخدا خیلی رحم کرد
نسیم-مامان آرتین
1 خرداد 92 9:26

آفرین داره این پسمل باهوش ما
خدا خیلی خیلی بهش رحم کرده گلم حتما صدقه کنار بزار


مرسی آره گذاشتم فقط خدا مراقب این کوشولوهای ماست
نسیم-مامان آرتین
1 خرداد 92 9:53
بزرگ مردان، کوچولوی خونه ما پیشاپیش روزتون مبارک


ممنون روز همه ی آقایون مبارک
مامان رومینا
2 خرداد 92 15:31
خصوصی
زهرامامانه ایلیا جون
22 خرداد 92 16:36
عزیزم بازم منتظرتم


چشم عزیزم بزودی میام