محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

قاطی پاتی

1393/2/20 19:27
1,097 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم این پست مربوط به اواخربهمن و اوایل اسفندمیشه،درواقعه قسمتی از خاطرات 29 و30 و31ماهگیته.

اول از اولین کاردستیت شروع میکنم که خونه ی مامان جون با کمک هم درست کردیم ومن میخواستم کار با کاغذ وچسب رو یاد بگیری

اینم از اولین کاردستی که تقدیم کردی به مامان جون واونم زدش به دیواراتاقش

 

این عکس مربوط به زمانیه که میخواسیم بریم آبادان خونه آقا جون که رفتی با بچه ها خداحافظی کردی

 

بعدم که رفتیم آبادن،اونجا برات اشکال هندسی رو خریدم و شما اسم همشونو یادگرفتی:مربع،مثلث،دایره،بیضی،مستطیل. یادگرفتی که چجور از نخ ردشون کنی اول یکم برات سخت بود اما کم کم راه افتادی وگاهیم باشون شکل میساختیم مثه قطار یا خونه یا اتوبوس میخواستم کاربرد اشکالم یادبگیری

ماشال قربونت برم زود یاد میگرفتی میپرسیدم مثلث مثل چیه؟میگفتی خونه

گل یا دایره مثل چیه؟ ماه و خورشید

یا مثلا قطار  یا اتوبوس اجزاشو ازت میپرسیدم 

دیگه اینکه هنوزم عاشق ماشین آلاتی وهرجادیدی بایدبرات بخریم اینم بابایی برات خرید

اواخراسفندبود وزمان خونه تکونی مادرجون،من ک امسال فارغ بودم ازخونه تکونیچشمک ولی هروقتم که میخواسم کمک کنم شمامیومدی شیشه پاکن رو میکرفتی و به دیوارا میزدی.خلاصه کلی فیلم بود

یروزم رفتیم خونه نگارجون که بت خوش گذشت وکلا همجای خونه رو بازرسی کردیدراضی

 

اینجام یروز رفته بودیم بیمارستان شرکت دیدن مادربزرگم که چندروز بستری بود که خداروشکر چیزخاصی نبود وزودی مرخص شد.

قربون تو برم من با این خندهای خرگوشیت عزیزم

میگفتی مامان خسته شدم دیگه

منم که ول کنت نبودم میگفتم این دیگه آخریش

گفتی نمیخوام لباتم این شکلی کردی

الللللهی محبتمحبت

یه شبم به مناسبت 30 ماهه شدنت رفتیم شهربازی و حسابی بازی کردی وبهت خوش گذشت عسلم

 

خیلی خوشت اومداز قطار وچندبار سوارشدی و اولین واگنم نشستی

ماشالا به این سوارکار ناز

به مناسبت سال اسب

رفتی سمت بازی اژدها وخیلی دوست داشتی سوار شیم اولش قبول نکردم چون میترسیدم خطرناک باشه وخوشت نیاد اما گفتم بذار تجربه کنم ببینم خوشت میادیانه؟تو با بابا وسط نشستی ومن وخالها بالا

بعضی وقتها تند میشد وما میترسیدیم ولی دیدم ماشالا ماشالا شما اصن نترسیدی و همش میخندیدی.قربون پسرشجاعم برم

ماهم بیاد بچگیا تو بازی ها همراهت میشدیمخندونک

خیلی خوب بود

دوباره توی ایام عیدم باز بامامان جونینا رفتیم پارک که بازم خوشبحال شماشد،این همون پستی ک قولشو بت داده بودم وگفتم عکسای تمام پارک رفتناتو میذارم

 

 

 

 

 

بعدم سرسره بازی کردن با خاله مریم

 

 

عشق هلی کوپترم که هستی

نفسم شادی تو شادی من 

امیدوارم همیشه شاد باشی

دوستت دارم یگانه ی من

پسندها (1)

نظرات (1)

خاله
12 تیر 93 15:17
محمودگلی عزیزم فدات بشم دوستت دارم