خونه تکونی و هزار درد سر
سلام سلام سلام
به به بوی عید میاد یا بوی وایتکس وجوهر نمک ؟؟؟عجبا دمه عیدی زلزله اومده خونمون چکار؟؟
آره چشمتون خونه ی بمب خورده نبینه ما چند روزه بشور وبسابو شروع کردیم
اول اتاق گل پسر رو ریختیم بهم من وبابایی گرفتار گرد گیری شدیم عروسکها وکف رو تمیز کردیم یکمم تغییر دکوراسیون دادیم امانه زیاد چون اتاقتم خیلی بزرگ نیست ونمیشه زیاد مانور داد مامان جونم مشغول آشپزی شد.تقریبا تا عصر تموم شد فقط منتظر فرشش شدیم که اونم تا شب از قالیشوی رسید وپهن کردیم اتاقت مثه خودت تمیز بود و خیلی زود تموم شد. همون شب اتاق خودمونم ریختیم بیرون وفردا صبحش من تمیزش کردم گردگیری و....وقتیم بابا اومد فرشش کردیم وسایل رو چیدیم خداروشکر تا اینجا همه چی سریع تمیز شد اما روز سوم نوبت به سالن رسید چه اون دو روز که سریع پیش رفتیم چه این سالن که چند روزه گرفتارشیم آخه وسایل زیاده باباجونتم که بیچاره دست تنها بود اما برا جابجایی دو تا کارگر آورد کمک.آآخ که چقده خسته کنندست هر چیم جمع میکنیم باز سر جای اولیم خدا خیر بده مامان جون وهمسری رو که کلی کمک میکنن.الان دکور خونه بهم ریخته منم مثه دانش آموزای وظیفه شناس کف زمین نشستم دارم تکلیفمو مینویسم
رو مبلا که جا نیست بشینم مجبورم دیگه فردا آقا محمود میگه تکالیف خونه تکونیت کو؟؟
خدارو شکر که بازم چند هفته قبل آشپز خونه رو تمیز کردیم وگرنه لحظه تحویل سالم باید اونو تمیز میکردیم راستی آقا محمودم قربونش برم کمک میکنه زود تا ما رو مشغول میبینه دستمال بمیداره گردگیری میکنه؛عاشق جار برقیم که هست آآاخ بعضی وقتام اینقده جیغ میکشه که یکی باید فقط دربس او باشه حالا جدا از این گاهیم که هرچی ما رشته کردیم ایشون پشت سرمون پنبه میکنن
وااای چقد ضد حاله که هم لب تاب وهم سیستم برا آپلود مشکل دارن ومن نمیتونم عکسات و بذارم دارم دق میکنم اما بابا قول داده بعد عید همه رو ردیف کنه و منم عکساتو حتمی میذارم
حال برسیم به خود آقا گلی این روزا همش عصای اسباب بازیشو دست میگیره و ادای بابابزرگا رو در میاره صداشم پیر میکنه کمرم خمقربونت برم
اگرم یه وقت کار خطرناک بکنه خودش میگه واااای نچ نچ نچ تازه آشغالم اصلا رو زمین نمیریزه فوری میندازه تو آشغالی آفرین پسر با نظمم