محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

روزانه=92/4/30

سلام به تو ای زیباترین موجود این سرزمین خوبی؟امیدوارم ایام به کامت باشه مادرجان پسر گلم این روزا تو شیرین زبونیش حسابی پیشترفت داشته امروز داشتیم باهم تی وی میدیدیم تا مجری گفت آسمون شماهم فوری تکرار کردی آشمون بعضی از کلماتی رو که تکرار میکنی رو برات یادداشت میکنم طوطی شیرینم   شا(بعد از الف فتحه)ت =  ساعت   ش(همراه با فتحه)ده = سرده قاش =  قاشق تشید =  ترسید پتقا =   پرتقال   کش =  کفش باشی =  بازی باش =  باشه جوجه =  جوجه   داخ =  داغ   آفرین به گل پسرم ایش...
31 خرداد 1392

دیدار نی نی وبلاگی در خانه بازی بادبادک

سلام  به پسرقشنگم؛قند عسلم،عزیز دل مامان دیروز ٢٦ خرداد با مامانی برای اولین بار رفتی خانه بازی بادبادک     اما با کی رفتیم وچطور گذشت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوست عزیزم مامان آناهیتا همیشه دختر نازشو میبرد اونجا ومن همیشه تو وبش میدیدم که کلی بهش خوش میگذره و مربی هم آموزشهایی تربیتی هم بهشون میده-منم خیلی دوست داشتم شماهم بری ودر کنار بچها خوش بگذرونی برا همین با دوست گلم همونروز قرارگذاشتم که ماهم میایم ساعت کار مربی ٦ونیم بود واز بدشانسی همون ساعت خواب بودی ومن گرچه دلم نمیومد از خواب شیرین بیدارت کنم اما خب چون میدونستم عاشق ددر رفتنی بیدارت کردم وحاضرشدی ساعت ٧ رسیدیم اونجا همون اول که وارد شدیم بنای  ناسا...
27 خرداد 1392

جمعه 24 خرداد مصادف با حماسه ی ملی

سلام قندعسل؛جیگرطلا خوبی مامانی؟ الان که خدارو شکر خوبی و مثه یک فرشته لالا کردی کاش میشد به آینده بیام وببینم الان کجایی و ودر چه حالی؟ با کی ازدواج کردی و چندتابچه داری؟؟؟ اما حیف که نمیشه خب عجله ایم نیست ایشالا که فقط سلامت وخوب باشی عشقم   پسرم هفته ای که گذشت برای ملت عزیزمون روزهای پرشور وهیجانی بود و سرنوشت ساز. جمعه 24 خرداد مردم حماسه آفریدن ورییس جمهور آیندشونو انتخاب کردن   اونروز ما خونه ی عمه رامش بودیم و همگی رفتیم رای دادیم حتی شما عزیزدلم باما اومدی که در نهایت. ......... آقای حسن روحانی بعنوان رییس جمهور انتخاب شد  ما ازچندروز قبل هم خونه مامان جون ف بودیم که عمو رامین...
27 خرداد 1392

پایان 21 ماهگیت مبارک باد

تو بی نظیری   ماهگیت مبارک عزیزدل مامان وبابا 19خرداد  21 ماهگیت کامل شد. بعضی روزهااینقدر خوبن که دلت نمیخواد تموم بشن این روزها اینقدر شیرینن که دلم میخواد لحظه لحظه هاشوببلعم. میبینی پسرم؟تا چشم روی هم میذاریم روزها فرار میکنند دیگه چیز زیادی تا تولد 2 سالگیت نمونده چه زود عاقل و فهمیده شدی؛چه زود بزرگ شدی، چه زودمرد شدی. آقاقبول نیست این روزها مثه باد دارن میگذرن ومن هنوز تو خوشی ولذت دوران کودکیت بسر میبرم هرروز شیرین تر از دیروز میشی و روز ب روز قد میکشی ومن با وجود تو دیگر تو خونه تنها نیستم باوجود تو حوصلم سر نمیره تو دل...
21 خرداد 1392

سفربه خوزستان

آغاز سفرمون  روز سه شنبه ١٤خرداد بود.صبح ساعت١٠ حرکت کردیم به سمت ماهشهر وتقریبانزدیک ساعت ١ رسیدیم خونه عمو رامین(عمو مامانی ودایی بابایت) مهسا وزهرا دخترعموها که دلشون برات تنگ شده بود بادیدنت کلی خوشحال شدن واز همون اول زهرا اسباب بازیهاشو داد بهت که باشون بازی کنی وشماهم  ذوق میکردی که بچها کنارت هستن قرار بود عصرهمون روز حرکت کنیم به سمت آبادان اما خب ازبس زهرا ومهسا ومامان وباباش اصرار کردن شب شام هم اونجا موندیم از طرفی هم خاله ها ودایی ها زنگ میزدن که کی میاید پس؟ماهم گفتیم آخرشب حرکت میکنیم ونزدیک غروب هم شمابابچها وبابایی و عمو به پارک محلشون رفتید وحسابی برا خودتون بازی کرده بودید     &n...
20 خرداد 1392