محمود محمود ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

❀گلی از بهشت❀

مبارک بادا 20 ماهگیت پسرم

      گل قشنگ مامان ٢٠ امین ماهگردت مبارک دیروز ٥شنبه ١٩/٢/٩٢ بیست ماهگیت تموم شد ووارد ٢١ ماهگی شدی چه زیباست هر لحظه رو باتوسپری کردن وچه زیباست باعطر نفسهایت زندگی کردن من عاشقانه میستایمت تو لایق بهترینهایی چرا که میوه ی بهترین عشق و هدیه ی  بهترین آفریدگاری محمودجونم الان در خواب نازبسر میبری چقددوست دارم تمام شب رو بیداربمونم وفقط به چهره ی پاک ومعصومانه ات زل بزنم   شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی! اما،نه من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری!     امشب شب٣ نفریه ...
20 ارديبهشت 1392

بای بای(؟؟؟؟) سفید

سلام عزیزدلم خوبی؟خوشی؟حال واحوال چطوره؟ایشالا که خوبی گلم امشب اومدم تا یه قصه ی قشنگ و برات بنویسم یکی بود یکی نبود،زیر گنبده کبود غیراز خدا هیچکس نبود.توی یک روز گرمه تابستونی یه نی نی خوشکل مشجلی دنیا اومد  که این نی نی پسمل بود .مامان وباباش این نی نی رو خیلی دوس داشتن واز اومدنش خوشحال بودن وهرروز باش بازی میکردن تا اینکه یه شبی این پسمله ناز خیلی خیلی گریه میکرد واصلاهم ساکت نمیشد مامان وبابام که طاقت گریشو نداشتن فکر کردن که یه هدیه ی کوشولو بهش بدن تاشاید آروم بشه نی نی هم از اون هدیه خیلی خوشش اومد وخوشبختانه ساکت شد وکنارش لالا کرد نی نی کم کم به این هدیه عادت کرد طوری که بدون اون خوا...
19 ارديبهشت 1392

ماجرای کشل شدن محمود

سلام عزیزدلم خوبی ببخش که یکم دیر این خاطره رو برات مینویسم مادری بالاخره ما بعد1سال  تصمیم گرفتیم که موهای نازتوکوتاه کنیم در واقعه کچلت کنیم خودمم خیلی راضی نبودم امانمیدونم چطور راضی شدم شاید واسه ایینکه شنیده بودم اگه کچل کنی موهات پر تر میشه البته ماشالا خودش پر بود یاشایدم بخاطر گرما خواسم سرت یکم هوا بخوره قبلش بردم تو روشویی وبا آب موهای نازت و فشن کردم آخی قربون خندت برم که نمیدونسی چند ثانیه ی دیگه این موهای خوشکلتو ندالی  تا ماشین اصلاحی رو تو دست بابایت دیدی شروع کردی ب کردن هرچیم من با عروسکها و اسباب بازی هات مشغولت میکردم بی فایده بود ماشالا اینقده باهوش بودی که نگو ماشین وبرد...
17 ارديبهشت 1392

هدیه روز مادری محمود کوشولو به مادر جونش

  پسرگلم امسال روز مادر١١ اردیبهشت بود که شما این هدیه رو به همراه یک شاخه گل به مادرجون ف تقدیم کردی قالب دستهای مادر جونت کنار قالب دستهای خودت اینم متن شعری که از طرف شما نوشتم اینم کیک که همسری زحمتشونو کشیدن ویه جشن کوچیک تدارک دیدن وهدیه ی منم خشکه حساب کردن دستت طلا همسر عزیزم دوستتون دارم ...
16 ارديبهشت 1392

مــــــــ♥ــــــــادر

  دیری نیست که کودکی در آغوش دارم و در کلاس مادرانه هایت الفبای شاگردی پس میدهم و چه سخت است حل معادله هایی که با آن همه درایت اموختی و من هاج و واج عاجز از درک دیروزم!و هنوز هم کودکم را در پناه عاشقانه های بی منتت درس میدهم که بی تو من هیچ هیچم مادر! دیروزم با همه کودکیهایم گذشت بی آنکه بدانم خزان و سرمای روزگار با وجود لطیفت چه کرد ... بی انکه درک کنم چروکهای چهره مهربانت حاصل جمع روزهای زندگی من است که در نگاه عاشقانه ات نقش بسته اند بی آنکه حس کنم دردهای امروزت را از ان جهت به جان خریده ای که پرستار دیروزم بوده ای!!! مهربانترین معلم زندگیم! بی توقع ترین پرستار روزهای بیماریم! بي بديل ترين معمار هست...
11 ارديبهشت 1392

یک روز آزادی

سلام به روی ماهت،به چشمون سیاهت،خوبی خوشی رو به رشدی ؟؟خب الهی شکر این روزا که خیلی بازیگوش و خوشحالی خداروشکر.هفته ی قبل رفتیم خونه ی عمه رامش از صبح اونجا بودیم تا عصرشماهم که با بچه های عمه کلی بازی کردید وخوش گذروندی ابوالفضلم که عاشقته همه ی بازیهاشو در اختیارت گذاشت شماهم اونو خیلی دوس داری وبرای ابراز علاقت میرفتی صورتشو میگرفتی یا موهاشو میکشیدی بیچاره اون که چیزیم بت نمیگفت(اینم یه جور ابرازه دیگه ).اون روزی که اونجا بودیم ظهر اصلا نخوابیدی منم که هرجا میرم باید حتما عکسی ازت بگیرم ببین از اون نگاه های مخالف بودااا اینم بچه های عمه:ابوالفضل،آیناز،ساناز همشم که شونه بدستی نکنه آرایشگر بشی ...
10 ارديبهشت 1392

چطوری میگذره؟؟؟؟

دلبندم میخوام تو این پست از احوالات این ماه(٢٠ ماهگی) برات بنویسم پسرگلم هرچی که میگذره بیشتر وابستت میشم . منو بابایی عاشقتیم این روزها هرکلمه ای ازت بخوام تقریبا تکرار میکنی مگر که کلمه ی سختی باشه مثه دوستت دارمو میگی: دوش دا .....  بعضی روزام انگارقاطی میکنی  وبه همچی میگی ششششیر وای که من میمیرم برا حرف زدنت اما نمیدونم چرا خودت تنها تکرارشون نمیکنی تقریبا معنی حرفها وهمه چی رو میفهمی مثلا هر وقت ازت ناراحتم میای آویزونم میشی ومیگی ماااااامااااااااااان وتا من نگاه بت نکنم و لبخند نزنم ولم نمیکنی قربون دل مهربونت برم من   هر وقت میخوایم از پارک  برگردیم میزنی زیر گریه...
9 ارديبهشت 1392